جدول جو
جدول جو

معنی پوچ گو - جستجوی لغت در جدول جو

پوچ گو
(اَ قَ)
هرزه گو:
حدیث پوچ گویان بی تأمّل بر زبان آید
کف بی مغز هرگز در دل دریا نمیماند،
صائب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش گو
تصویر خوش گو
خوش زبان، خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش خوٰان، خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش سرا، عالی آوازه
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
دهی است از سیاه منصور شهرستان بیجار دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ شِ کَ)
ول گوی. ول گوینده. در تداول، کسی که سخن بی معنی و بیهوده گوید. رجوع به ’ول’ و ’ول گفتن’ شود
لغت نامه دهخدا
آنکه بسیار گوید بسیار گوی پر چانه پر حرف روده دراز وراج مکثار قوال
فرهنگ لغت هوشیار
پوست روی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی
حیف و میل، آماده کردن خزانه شالی، آماده ساختن زمین شالیزار
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش بین، پیش بینی کننده
دیکشنری اردو به فارسی